نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

ایران:

شاه عباس اول، بزرگترین زمامدار سلسله صفوی در سال 1586 به سلطنت رسید و پس از دفع شورش ترکستان بر گرجستان و ارمنستان نیز دست یافت و در جنگی که با ترکان کرد آنها را شکست داده بغداد را از آنها گرفت و افغانستان را نیز به تصرف درآورده، پرتغالی‌ها را از هرمز بیرون راند. شاه عباس با چند کشور اروپائی روابطی برقرارکرد، بازرگانی و کشاورزی را توسعه داد، در ارتش اصلاحاتی به عمل آورد، بندرعباس را بنا نهاد و با پیروان مذاهب مختلف خوشرفتاری کرد. در دوران سلطنت او مردم در آسایش و رفاه بودند و کارهای سودمندی انجام گرفت. شهر اصفهان پایتخت او شهر معتبر و باشکوهی بود که قصرها و مساجد عالی در آن بنا شد. هنر و ادبیات نیز با آنکه بدعت و ابتکاری در آن صورت نگرفت در حال پیشرفت بود. شاه عباس در سال 1629 از دنیا رفت.
پس از او این قدرت و عظمت دوامی نیافت؛ سه تن از جانشینان او سیاست اقتصادی او را ادامه دادند و روابط بازرگانی با اروپا را همچنان حفظ کردند؛ منتهی سختگیر و بیرحم بودند، در زمان آنها بغداد به دست ترکان افتاد.

هند:

پسر اکبر شاه، جهانگیر، که به جای پدر به تخت سلطنت نشسته بود از اصلاحات مذهبی دست کشید و به مذهب تسنن گروید. وی در سال 1627 مرد و پسرش شاه جهان که جانشین او شده بود تصمیم گرفت کار فتح دکن را به پایان برساند ولی شورشهائی که بر اثر رقابت میان فرزندان او درگرفته بود به جنگ داخلی منجر شد. سرانجام شاه جهان، در سال 1658، به دست پسر سوم خود، اورنگ زیب، که شاهزاده‌ای بیرحم، جاه طلب و ریاکار بود از سلطنت خلع شد. اورنگ زیب، دکن جنوبی و آسام را به تصرف درآورد. امپراتوری مغول بزرگ هرگز به این وسعت نرسیده بود، منتهی علائم انحطاط در این امپراتوری جلب نظر می‌کرد و علت آن مالیاتهای سنگین و تعصب مسلمین بود. راجپوت‌ها که از فشار بار مالیات و خراج به ستوه آمده بودند، دست به شورش زدند؛ اورنگ زیب به جنگ با آنها رفت ولی نتوانست شورشیان را به اطاعت وادارد. دامنه‌ی نارضائی‌ها علیه حکومت او بخصوص در میان هندوها که بار دیگر از خدمات عمومی محروم شده بودند، بالا می‌گرفت. اورنگ زیب که یکی از بدتربن زمامداران هند محسوب می‌شد، پس از یک دوره سلطنت طولانی، در سال 1707 جان سپرد. هنر و ادبیات و فلسفه که در ایام سلطنت اکبر شاه روزهای درخشانی را گذرانده بود پس از او رو به زوال گذاشت.
بر وسعت و تعداد مستعمرات اروپائی در سواحل هند افزوده می‌شد. بندرگوئا همچنان در دست پرتغالی‌ها بود، پس از آنها انگلیسی‌ها در مدرس، بمبئی، کلکته فرانسوی‌ها در پوندیشری و شاندرناگور، هلندی‌ها در میلان و دانمارکی‌ها در ترانکبار (1) مستقر شدند؛ اروپائی‌ها گذشته از این پایگاه‌ها و تأسیسات نظامی، تعدادی مراکز بازرگانی که متعلق به چند کمپانی بود نیز در این حدود داشتند.

هند و چین و مالزی:

سیام قدرت و نیروی بیشتر به هم رسانده روابطی با اروپائی‌ها دایرکرد. آنام با آنکه مدتها گرفتار جنگهای داخلی بود از سیاست توسعه طلبی دست برنداشت و کوشن شین را از کامبوج گرفت. در مغرب، بیرمانی و پگو به جنگهای بی نتیجه خود ادامه می‌دادند و در شمال، کشور تازه‌ای به نام لائوس ایجاد شد. معماری بخصوص در سیام، لائوس و بیرمانی توسعه یافت و کاخها و معابد و دیرهائی که زینت فراوان داشتند با سنگ و آجر و چوب ساخته شد. از نظر حجاری باید به مجسمه‌هائی که برخی از آنها بسیار بزرگ و پوشیده از طلا و جواهر بودند اشاره کرد. کنده کاری و قلمزنی روی اسلحه، زنگ و ناقوس، ظروف و اشیاء کوچک فلزی و عاج و همچنین روی اثاثیه‌ی چوبی معمول بود.
در سال 1596 هلندی‌ها به جزایر مالزی راه یافتند و این امر به ضرر پرتغالی‌ها تمام شد. هلندی‌ها ابتدا در جاوه مستقر شده، شهر باتاویا را بنا نهادند و با کامیابی علیه بومی‌ها جنگیدند، سپس جزایر سوماترا، ملوک، سلب و بورنئو را به تصرف درآوردند. هلندی‌ها در آغاز با ایجاد نمایندگی‌های بازرگانی و پایگاههای نظامی در سواحل اکتفا کردند و بیشتر هم خود را به امور بازرگانی معطوف داشتند ولی بتدریج بر قسمت اعظم این جزایر مستولی شدند. در این ایام، جزایر فیلیپبن با وجود حملات مردم مالزی و چینی‌ها در دست اسپانیائی‌ها بود.

چپن:

سلسله‌ی مینگ تا اواسط قرن هفدهم بر چین سلطنت می‌کرد ولی در این موقع منچوها علم طغیان برافراشت پس از استیلا بر نواحی شمالی چین شهر پکن را گرفتند و فرمانده خود سون چی (2) را امپراتور خواندند ( 1644 ). متعاقب آن نواحی جنوبی را هم با وجود مقاومت شدید چینی‌ها به تصرف درآوردند و چینی‌ها باز اطاعت بیگانگان را پذیرفتند. دومین امپراتور منچو، کانگ هی (3)، که مردی مدبر و لایق بود، فورموز را تسخیرکرده مغولان را شکست داد و نفوذ خود را بر آنها و همچنین بر سرزمین تبت تحمیل کرد. وی چین را به صورت کشوری نیرومند درآورد، پادشاهی نیکوکار و آزاد مشرب بود و در حمایت از ادبیات و هنرکوشید و در سال 1722 از دنیا رفت.
در دوره‌ی حکومت منچوها مذهب رسمی مملکت، مذهب کنفوسیوسی بود ولی پیروان سایر مذاهب نیز در اجرای مراسم دینی خود آزاد بودند (مذاهب بودائی، تائوئی، مسیحی). دو اثر ادبی معروف این دوره یکی داستانها و حکایات عجیب پوسونگ لینگ (4) می‌باشد، که مطالب موهوم و خیالی را با مقاصد اخلاقی درآمیخته و با انشائی عالی و بدیع تحریر شده، و دیگر رؤیای اتاق قرمز، که نویسنده‌ی آن معلوم نیست و رمانی است عشقی، جالب و مؤثر، که صحنه‌های زندگی عادی را با انشائی ساده و آسان توصیف کرده است. پیکرسازی با مفرغ در این ایام به مرحله‌ی کمال رسید ولی نقاشی به انحطاط گرائید و آثار نقاشی این زمان تقلیدی از کارهای گذشته با همان اسلوب می‌باشد.

ژاپن:

پس ازجنگ داخلی کوتاهی، یکی از نجبا موسوم به ییازو (5)، زمام قدرت را به دست گرفته، سلطنت سلسله‌ی شوگون‌ها از خانواده‌ی توکوگاوا (6) را در سال 1600 شروع کرد؛ وی پس از دفع چند شورش نجبا را به اطاعت واداشته، یدو (7) (توکیو) را به پایتختی برگزید و دربار مجلل و باشکوهی برای خود ترتیب داد. با روی کار آمدن این سلسله، فئودالیته جای خود را به وضعی نظیر اوضاع فرانسه در زمان لوئی چهاردهم، داد. تنها پیروزی جنگی این زمان فتح جزیره‌ی یزو (8)، مسکن اقوام آینوس بود. سلسله توکوگاوا دروازه‌های ژاپن را به روی اروپائیان بست و فقط به هلندی‌ها اجازه تجارت در ناکازاکی داد. سلسله‌ی مزبور به کشتار و تبعید عیسویان پرداخت و عیسویت را برانداخت.
در هنر و ادبیات پیشرفتهائی حاصل شد. چندین مورخ و فیلسوف در این راه زحماتی کشیدند و رمان‌هائی، اغلب خلاف نزاکت، که معروفترین آنها، یک زن شهوت ران، اثر ایهارا سایکاکو (9)، است و چندین نمایشنامه، بخصوص درام‌های تغزلی (کابوکی (10)) که بیشتر آنها به قلم چیکاماتسو (11) می‌باشد، تنظیم یافت؛ نویسنده‌ی اخیر آثار متعدد و متنوعی داشته است. سنگ تراشی و برجسته کاری توسط زینگورو (12) جان تازه‌ای گرفت و از او آثاری که عبارت از تصویر خدایان، حیوانات، گلها بر روی چوب است باقی مانده. در نقاشی نیز همین پیشرفت مشهود بود و مکتب‌های مختلفی با آثاری ظریف و موزون یا پررنگ و قوی به وجود آمد. ماتاهئی (13)، مکتب جدیدی را پایه گذاری کرد که به مکتب عامیانه یا بازاری معروف است چون در این مکتب به تصویر افراد و مردم عادی توجه می‌شد.

آسیای مرکزی و شمالی:

در ترکستان غربی خانات خوقند، خیوه، و بخارا تأسیس یافت و امرائی که از ترکان ازبک بودند حکومت این نواحی را به دست گرفتند. ترکستان شرقی به تصرف قلموق‌ها (از اقوام مغول) درآمد و قوم مزبور برای حفظ موجودیت خود مجبور بود دائم با چینی‌ها بجنگد.
در سیبری، روس‌ها که خان نشین سی بیر (14) را در اواخر قرن شانزدهم از میان برداشته بودند به استعمار این سرزمین وسیع پرداختند، شهرهای توبولسک، تومسک وایر کوتسک را بنا نهادند و بدون برخورد با مقاومتی به طرف مشرق پیش رفتند و اقیانوس منجمد شمالی را کشف کرده از رودخانه‌های ینی سئی و لنا گذشتند و سرانجام به مامچاتکا و اقیانوس کبیر رسیدند. روس‌ها با این فعالیتها همسایه چین شدند و پس از برخوردهائی که میان آنها رخ داد معاهده نرچینسک (15) میان آنها منعقد گشت و مرز دو کشور به این وسیله معلوم شد. سپس عده‌ای مهاجر و کوچ نشین در قسمتهای جنوبی سیبری ساکن شدند و به بهره برداری از منابع این حدود پرداختند (شکار حیوانات، صید ماهی، استفاده از جنگل‌ها و استخراج معادن).

افریقا:

در این ایام مصر و طرابلس در تصرف امپراتوری ترک بود و امرای تونس و الجزیره دست نشانده ترکان بودند، منتهی امرای مزبور عملاً استقلال داشتند و به راهزنی می‌پرداختند و همین امر موجب شد که لوئی چهاردهم الجزیره را بمباران کند. در مراکش سلسله بنی سعد (یا بنی وتعس) به دست شرفای حسنی از بین رفت. پرتغالی‌ها نمایندگی‌های بازرگانی و پایگاههای نظامی خود را همچنان در اختیار داشتند و ساحل سنگال و قسمتی از ماداگاسکار در دست فرانسویان بود. هلندی‌ها شهرکاپ را در سال 1672 ساختند و نواحی مجاور آن را مستعمره خویش کردند. از قسمتهای داخلی افریقا تقریباً اطلاعی در دست نبود. در همین موقع اقوام فولبه (16)، از نژاد حبشی، به طرف مغرب مهاجرت کرده درگینه مستقر شدند. پادشاهان سیاه کنگو، غالبا با پرتغالی‌ها در جنگ بودند ولی اروپائیان هنوز جرأت نفوذ به نواحی داخلی افریقا را نداشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Tranquebar.
2- Chun Tchi.
3- Kang hi.
4- Pu Sung Ling.
5- Iéyasou.
6- Tokougawa.
7- Yédo.
8- Yéso.
9- Ihara Saïkakou.
10- Kaboukis.
11- Tchikamatsou.
12- Zin goro.
13- ïMatahe.
14- Sibir.
15- Nertchinsk.
16- Foulbés.

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمه‌ی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم